رسم

   دنیا می آید.... 

   یک قدم بر می دارد.....

   گل می خرند و شمع روشن می کنند.

   بزرگتر می شود ، عروس می شود

   یاد می کند

   شمع روشن می کنند و گل هم.

   می میرد

   می گذرد...

   شمع روشن می کنند و گل می گذارند.

   حالا

  روز و ماه و سال به هم می رسند

      رسم ندارد

      شاید شمعی روشن کند!

 

سا . سا. سا کت!

 

    خیلی جالبه

    که ده ها جور اتفاق ریز و درشت هر روز تو زندگیت رژه برن و بیان

    و تو  بی خیال یا به خیالی متفاوت از "رسم اینجا نوشتن"

    از یه چیزای دیگه بنویسی!

    من:

    آموخته ام سنگ باشم نه برای شکستن برای سخت بودن(وچه سخت است!)

 

   دوستان مثل ماهی دارم که هر روز سراغ ستاره ی نقره ای دستانم رامی گیرند.

    و

     سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست

          گو همه دشنام گو  کز لب شیرین دعاست