سرود چهل وهشت گات ها

در این قطعه زرتشت سه اندرز می دهد

یک: دوری از خشم و نفرت

دو: در هر صورتی نباید ستم کرد یا ستم پذیرفت

سه: وابستگی به وهومن (عقل کل) که روح مهر و مودت است

و در ادامه می گوید:

آموزگار پاک چون پلی است

که پیروانش را به سوی اشا (راستی و درستی)راهنمایی

می کند پیروانش را از روی آن می گذراند تا به مکان اهورامزدی(خدا) برسند.


بی نام

شریعتی می گه: علی حقیقتی است بر گونه ی اساطیر

اسطوره ای شبیه حقایق نمانده است

ولله علی به یاد خلایق نمانده است

اینجا که در معامله هم واسطه تویی

یعنی کسی صمیمی و لایق نمانده است؟؟؟

وقتی غرور معرکه را چرخ می زند

رخصت به ضرب و زنگ دقایق نمانده است

نان و یتیم و چاه به تکرار خسته اند

خوابیم و باوری به علایق نمانده است

بعد از وضوی سبز سکوت و نماز تو

تفسیر تلخ داغ شقایق نمانده است

باران حکایتی است برای حضور عشق

رگ های قلب آینه عایق نمانده است

دلم از  نامردی گرفته...

حافظ گفت

 

 

گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم

نسبت مکن به غیر که این ها خدا کند

یعنی آره ؟

پس خدا گذاشته تو کاسه ام؟

 

سفید

نگاه می کنم

لام   میم   نون    واو    ه    ی

چشم می دوزم 

این...

سین.. میم.. جیم..

نه !

نه!....

فقط سفید بود!

حالا که می خوام بخونم ...حس آواز و نگیر

U

نمی خواد که سخت بگیری

خیلی ساده

              خداحافظ

الوعده

قدیمیه!

" می شود حتی زمین را قاب کرد"

آسمان   کوبید و دق الباب کرد

دختران را رقص گندم یاد داد

دست ها در دست هم قلاب کرد

با مترسک گفتگویی تازه داشت

قلب خشک کاه را بی تاب کرد

سجده گاه نور را کم کم فروخت

ذره ای فانوس را محراب کرد

بذر جرات بین تاریکی نشاند

رویشی در ریشه ی مرداب کرد

می شود حتی زمین را قاب کرد...

ادامه بدین لطفا

تا...

یه شعری رو می خواستم اینجا بنویسم که به دلایلی بردمش تو مولتی گذاشتم!!!!ه ه

(قابل توجه دوستان )

چون شعر برای کسی بود که اینجا سر میزنه

ولی به گمانم مولتی نتونه بره (به گمانم البته )

برای کسی که نخواند (جالبه نه)؟

برای همین

شما عزیزان رو فقط به بیت آخرش دعوت می کنم که اونم در گوشه ی وبلاگ (حاشیه توضیحات) اومده.

تمام

ساعت شنی

این شعر و قبلا گذاشته بودم که به دلایلی (مشکل ساختاری چرخیدن وبلاگ ) اجبارا حذف شد

دوباره  به خاطر بند آخرش که این روزا زمزمه اش می کنم مینویسمش


به کی نگاه می کنید به من که مثل سکه ام!

کلاغ شوم چشمتان ربوده تکه تکه ام

درون چشم هایتان کمی درنگ میکنم

منم که برق می زنم ، منم که چکه چکه ام !

..................

....................

..................

...................


به کی نگاه می کنید به من که شکل لکه ام!

و باز با گزارشی به پیشخوان دکه ام

ردیف داغ یک خبر که تیتر هم نمی خورد

چه زود می رسد به درز، پاره ، تکه تکه ام