نیم نگاهی به شعر شاملو
شاملو ستایشی دیگر گونه از مردان دارد. که خود هم یکی از آن هاست." مردی که آسمان بر او نماز می برد" و این جز تاثیر آوانگارد نیست.
سمبل قهرمان سازی و انسان های عظمت خواه در نظر او همجنس شاعراست. که تقدیر و سپاس او همواره شامل حال آنهاست. مفهوم انسان از مفهوم قهرمان و مبارز سیاسی، برای شاعر آوانگارد جدایی ناپذیر است اما هیچ گاه زن را دخیل در مسائل سیاسی نمی بیند وصرفا از مردان نخبه ستایش می کند. نوعی خود برتربینی: "ازجاده شمال، دو دخترکنار من، لب های شان چو هسته شفت آلو...
با من گفتند: "با ما بیا به راه ..."1
همیشه خشم و نفرت از افرادی که کارکرد خود را از دست داده اند وجود دارد اندیشه ای که پاکی خود را در برابر ناپاکی همگان می یابد. "من از هرچه با شماست، از هرچه پیوندی با شما داشته است نفرت می کنم."2
او که با راهنمایی وعشق آیدا، به آرامشی تردید ناپذیر رسیده بود از عشق برتر به مرحله زندگی عادی گام گذاشته و ستایشی در شعرهای "میعاد" و "سرود آن کس که از کوچه به خانه باز می گردد" و سرود چهارم و پنجم از مجموعه "آیدا در آینه" به عمل می آورد، گرچه تصویرها صراحتی ویژه دارند و تمنای روحی شاعر قابل درک است. اما تنها موردی است که به عنوان نمونه ای از تعالی و اوج مرتبه معشوقه می توان نام برد.
البته ستایشی منحصر به عاشقی: "در فراسوی تن ات تو را دوست دارم، در فراسوی پیکرهامان وعده دیداری بده"
در هر حال مطالبات مادی همچنان مطرح است و در حاشیه، معانی تآمل گرا و اجتماعی نیز در بردارد. او در تمامی عشق ها کامجویی و کامیابی را فراموش نمی کند، حتی در تقدیراتی دو پهلو: "سردار بزرگ رویاهای سپید من"3
در شعر (الف.بامداد) شناخت عواطف و بیان حالات و روحیات زنانه را نمی توان منکر بود ولی جسورانه مطرح نمودن هم ، کمتر جاذبه و کششی متناسب با روحیه ی مخاطب مونث ایجاد می کند. چرا که با اولین برخورد حس سرزنش وحقارت رادر خواننده بر می انگیزد . قطعه ی "شبانه" و "زن خفته" از دفتر "باغ آیینه" مثالی روشن است و یا شعر "از مرز انزوا" از هوای تازه:
"زیر سر تاق های ویران سرای مشترک، زنان نفرت انگیز در حجاب سیاه بی پردگی ی خویش به غم نامه ی مرگ پیام آوران خدایی جلاد و جبرکار گوش می دهند و بر ناکامی گنداب طعمه جوی خویش اشک می ریزند."
ترحم و دلسوزی نابجا که توآم با ارزش شکنی است: "دختران انتظار! دختران امید تنگ و شرم! دختران درد!"4
خدشه دار کردن غرور زنانه همراه با سوالی آزار دهنده "نوزاده ی بالغ کدام مادر بودی؟
کدام دوشیزه مادر نابسوده؟" 5
بدبینی و بدگمانی همیشه ذهن شاعر را مشغول کرده است، "مردی که با چار دیوار اتاق اش آوار آخرین را انتظار می کشد از دریچه به کوچه می نگرد، از پنجره رو در رو زنی ترسان و شتاب ناک گل سرخی به کوچه می افکند - عابر منتظر بوسه یی به جانب زن می فرستد و در خانه مردی با خود می اندیشد "بانوی من بی گمان مرا دوست می دارد..."!!6
توقع شاملو از آن چه مطلوب و مورد پسند اوست، تا حدی اغراق آمیز است و از معشوقه خواسته ها و انتظاراتی دارد که در نهایت باز هم مورد تایید و موافق میل اونیست. "کنار من قلب ات آینه ای نبود، کنار من قلب ات بشری نبود."
از آنجا که زبان بیان، خشن و توفنده است و همواره با کنایه همراه است. حس لذت از شعر را به حیرتی شکافنده بدل کرده است. این احسا سی ترین ترانه او به جای القای حسی لطیف و عاشقانه با تکرار حروف "گ" و "خ" و ضخامت کلام، روح را می آزارد.
"سلاخی می گریست، به قناری کوچکی، دلباخته بود"7
و البته این نکته قابل اهمیت است که او معمولا برای هر حالی سروده ای دارد و شاید این تجربه ی شخصی شاعراست.
در قطعه "23" و قطعه "میلاد" از "لحظه ها و همیشه" تشبیهاتی و توصیفاتی محقر از همان دست،دیده می شود.
یا وقتی از "نو عروسی می گوید در رخت زفاف که ناله های تن آزردگی اش به ترانه ی کشف و کام یاری بدل شود."8
روی هم رفته چنین بی پیرایه سرودن ها، با اندیشه هایی پویا و اجتماعی مغایرت دارد.
یقینا "نقداخلاقی" از ویژگی های مهم و بارز نقد است و بر هنر و ادب موثر است" ولی نگاهی متعصب و خودپسند مدنظر نبوده و نیست که ملاک ما نیز همان معنا و مفهمومی بوده که از قرائت یک اثر در نوبت اول در ذهن حاصل می شود. و همان احساسی که آیدا سرکیسیان با خواندن "جنس دوم" ابراز داشت: "من نه با سیستم مردسالاری موافقم و نه با عقاید فمنیست ها، مرد و زن مکمل هم اند" و او معتقد است جنسیت اوست که به او امکان تکامل می دهد و می خواند:
"ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی، و به جنسیت خویش غره ای، به خاطر عشق ات، ای صبور!، ای پرستار! ای مومن، پیروزی تو میوه ی حقیقت توست!"
پی نوشت شاملو
1 – شاملو: سفر (هوای تازه)
2- ...؟؟؟
3– شاملو: غزل بزرگ (هوای تازه)
4 – شاملو: از زخم قلب آبایی (هوای تازه)
5 – شاملو: سفر شهود (در آستانه)
6– شاملو:سرود مردی که تنها راه می رود(هوای تازه)
7_شاملو :پس آنگاه زمین(مدایح بی صله)
8_شاملو :پس آنگاه زمین (مدایح بی صله )